جدول جو
جدول جو

معنی فخرآباد ری - جستجوی لغت در جدول جو

فخرآباد ری
(فَ)
اسم قدیم قلعۀ ری که فخرالدوله بن بویه عمارت آن را تجدید کرد و به نام خود نامید. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فَ)
دهی است از دهستان حومه بخش لشت نشاء شهرستان رشت واقع در 3 هزارگزی شمال بازار لشت نشاء. جلگه ای معتدل مرطوب و دارای 350 تن سکنه میباشد. از سفیدرود مشروب میشود. محصولش برنج، صیفی، ابریشم است. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
ده کوچکی است از بخش راین شهرستان بم که در 3 هزارگزی شمال خاوری راین و چهارهزارگزی باختر راه فرعی راین به نی بید قرار دارد و دارای 17 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
ده کوچکی است از دهستان غار بخش ری شهرستان تهران، واقع در 10هزارگزی شمال باختری شهر ری و غرب تهران، کنار راه قزوین. فرودگاه هواپیمایی کشوری در اراضی آن واقع است. دارای 8 خانوار سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1). اکنون جزء شهر تهران است و از صورت روستا خارج شده و شهرت آن به سبب فرودگاه بین المللی تهران است که به نام آن ’مهرآباد’ خوانده می شود
لغت نامه دهخدا
(نَ ظَ)
دهی است از دهستان غار بخش ری شهرستان تهران، در 14هزارگزی جنوب ری، در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 119 نفر سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و صیفی و چغندرقند، شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
محله ای است در ری در سمت بالای شهر. (ازالانساب سمعانی). و آن منسوب است به نصر بن عبدالعزیزالخزاعی که در عهد سفاح به ولایت ری رسید و چون ابومسلم خراسانی کشته شد، منصور خلیفه نامه ای از زبان ابومسلم خطاب به او جعل کرد و در آن نامه به وی دستور داد که ولایت را به ابوعبیده سپارد و چون نصر چنین کرد او را زندانی کردند و کشتند. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا